برگزینندۀ بوسه. (ناظم الاطباء). برگزینندۀ بوسه. بوسه گیر. (فرهنگ فارسی معین) : دلهای خون آلود بین بر خاک راهت بوسه چین من خاک آن را هم همین بوسی تمنا داشته. خاقانی. از هم عنانیش نفس برق سوخته است پایی که بوسه چین ز رکابش شوم کجاست. صائب (از آنندراج) ، قصد کردن کسی را به چیزی. (از ناظم الاطباء)
برگزینندۀ بوسه. (ناظم الاطباء). برگزینندۀ بوسه. بوسه گیر. (فرهنگ فارسی معین) : دلهای خون آلود بین بر خاک راهت بوسه چین من خاک آن را هم همین بوسی تمنا داشته. خاقانی. از هم عنانیش نفس برق سوخته است پایی که بوسه چین ز رکابش شوم کجاست. صائب (از آنندراج) ، قصد کردن کسی را به چیزی. (از ناظم الاطباء)